مورد داریم دیشب تا ساعت سه با دوس پسرش رفته بودن عروسی!!! یعنی این حجم از سرخوشی رو درک نمیکنم!!!
تازه امشب هم یه جای دیگه حنابندون دعوتن و فردا شب هم عروسی
مگه ما دل نداریم؟! خب منم دلم عروسی میخواااد :-( :'(
مورد داریم دیشب تا ساعت سه با دوس پسرش رفته بودن عروسی!!! یعنی این حجم از سرخوشی رو درک نمیکنم!!!
تازه امشب هم یه جای دیگه حنابندون دعوتن و فردا شب هم عروسی
مگه ما دل نداریم؟! خب منم دلم عروسی میخواااد :-( :'(
بالاخره تموم شد.. نمیتونم بگم چقدررر احساس راحتی میکنم..
امتحانو دادم و الانم که کلید امتحان اومد تصحیحش کردم. پاس شدم، با یه نمره ی خوب و آبرومندانه هم پاس شدم.. و چقدرررر پشیمونم که هفته ی اخر درست و حسابی دوره نکردم. چون واقعا میدونم که میتونستم رتبه بیارم :| یعنی یه سری سوالایی رو غلط زدم که مطمئنم خونده بودمشون ولی چون دوره نشده بود یادم نمیومد..
جالب اینه که من ویروس و انگل و ژنتیکو حذف کرده بودم ولی همه ی سوالاشونو درست جواب دادم. از ترم 3 و کلاسای استادا یادم مونده بود! واسه خودم به شدت جای تعجب داشت..
علوم پایه، خوندنش پروسه ی راحتی نبود ولی لذت بخش بود انصافا. اینکه بعد دو سال واقعا حس کردم از درسایی که بیخودی پاس کردم یه چیزی می فهمم و بلدم. و اینکه خودم حس میکردم فقط درس پاس کردم و هیچی یادم نمونده ولی واقعا خیلی چیزا یادم مونده. این مورد واقعا حس خوبی داشت فهمیدنش..
علوم پایه هم تموم شد و ما هم بالاخره سال سه ای شدیم :-) :-) :-) واقعا امیدوارم که درسای بعد علوم پایه جذاب باشن..
خدارو شکر بابت همه چیز..
و البته مرسی از شما بابت همه چیز. اینکه این همه غرغرای منو این مدت تحمل کردید واقعا جای تقدیر داره :-))))) دمتون گرم ;-)
دعام کنید لطفا :-)
دلم میخواست واسه فردا بعد امتحان برنامه بیرون رفتن بریزم. بعد دیدم م که اهوازه و اونجا علوم پایه میده. ی هم که شبش عروسی دعوته. وقتی اینا نباشن هم که من با کسی بیرون نمیرم. بیرون رفتن هم کنسل شد تا شروع ترم جدید :-(
فکر کنم باید اناتومی رو کلا بیخیال شم، با اینکه خیلی وقت و انرژی ازم گرفت. فقط من میدونم فردا امتحان با علوم تشریح شروع میشه و من با دیدن سوالا جان به جان افرین تسلیم میکنم :-)))))
مامان من امشب هم نمیتونه بیاد خونه. بعد یعنی فردا که من قراره برم واسه امتحان صبحش نمیبینمش :||||||| انصافا این دیگه ااااخر بد شانسیه. حس بدی دارم وقتی نیست، قبل امتحان که دیگه جای خود دارد..
+ منصوره اس ام اس داده که چند کیلومتر مسیر رفته امام زاده که واسه من دعا کنه. نمیتونم توصیف کنم چقدرررر ذوق کردم و چقدر خداروشکر کردم بابت داشتن یه همچین رفیقی.. اگه همچین رفیقی ندارید، ده هیچ به زندگی بدهکارید..
روز آخر..
ااسترسسسس دارممممممم.......
+دیگه از فردا از دست غر غرای من راحت میشید ;-)
داشتم میخوابیدم، بعد دیدم خیلی استرس دارم. پا شدم توراکسو دوره کردم. شاید روانو هم دوره کنم شایدم الان بخوابم....