دیشب تا دیروقت داشتیم با منصوره ی جان دل، قضیه ی کراش های زمان بچگی و ابراز علاقه ها و مورد علاقه قرار گرفتنا و ... رو تعریف میکردیم و به مضحک بودن انتخابا و سلیقه ها و دغدغه هامون می خندیدیم. میخوام بگم یه چیزایی که توی یه دورانی واسه ادم خیلی مهمه و حتی ممکنه ادم بخاطرش کلی غصه بخوره و قلبش به درد بیاد، بعدها میتونه انقدر بی اهمیت و مضحک بشه که تا نیمه های شب با صدای بلند بهش بخندی..
زمان چیز حیرت آوریه.. اینکه ما چقدر در طول زمان تغییر میکنیم حیرت آورتر..
+دارم فکر میکنم من یکی هیچ وقت تو زندگی مدیون دلم نشدم. از هرکی خوشم اومده رفتم بهش گفتم.
انصافا بعضی وقتا هم یه کله خراب بازیایی دراوردم که الان عمراااا دل و جرئت انجام دادنشونو داشته باشم :-)))))))
++ از گذشته تا الان، هرکی جواب رد به ما بده یا بذاره بره یا خیانت کنه یا هرچی، از بی لیاقتی خودشه :-)))) والا!
+++ شمارش معکوسه تا روز ازمون. چند روز مونده؟! 5 روز..
نظرات (۸)
Je sus
شنبه ۲۸ مرداد ۹۶ , ۲۲:۳۹چپ دست
۲۹ مرداد ۹۶، ۰۷:۱۵___ سلوچ
شنبه ۲۸ مرداد ۹۶ , ۱۷:۱۹___ سلوچ
شنبه ۲۸ مرداد ۹۶ , ۱۵:۴۰چپ دست
۲۸ مرداد ۹۶، ۱۶:۲۴X
شنبه ۲۸ مرداد ۹۶ , ۱۵:۰۸چپ دست
۲۸ مرداد ۹۶، ۱۶:۲۳معلوم الحال
شنبه ۲۸ مرداد ۹۶ , ۱۴:۱۲چپ دست
۲۸ مرداد ۹۶، ۱۴:۲۹مــیـمـ
شنبه ۲۸ مرداد ۹۶ , ۱۱:۰۹چقد خوب بود دیشب ناموسا مرسی که هستی
بعد قسمت غم انگیز ماجرا اینجاست که ما و کراش هامون با سرانجام های تلخی که داشتیم هیچکدوم یه پاپی کوچولو نداشتیم حالمونو خوب کنه ناچار بایه لیوان چای احمد به پنجره زل زدیم و مشغول خیابون و هیاهوی آدماش شدیم😂😂😂
چپ دست
۲۸ مرداد ۹۶، ۱۳:۳۱هوپ ...
شنبه ۲۸ مرداد ۹۶ , ۱۰:۱۷چپ دست
۲۸ مرداد ۹۶، ۱۳:۳۰معلوم الحال
شنبه ۲۸ مرداد ۹۶ , ۱۰:۰۱چپ دست
۲۸ مرداد ۹۶، ۱۳:۳۰