میگه رفیقم از وقتی فهمید فلان مریضی رو دارم دیگه سمتم نمیاد. (یه بیماری جدی و البته غیرواگیر!!!) کاملا منو گذاشته کنار و میگه تو که داری می میری بابا! میگه همه ی رفیقای نزدیکم همینطوری ولم کردن..
میگه دختره [همون دختری که من میدونم چقدررررر از این شخص سو استفاده کرد و هنوزم میکنه] اولش خیلی گریه کرد. بعد گفت که خواهرم بهم گفته: به درک که پسره مریضه. هیشکی لیاقت اشکای تورو نداره. میگه دختره بعد اون یهو باهام غریبه شد و گفت: بعد من چطوری باید جواب شوهر آیندمو بدم؟؟!!! [کلا فقط با هم چت میکردنا! ولی دختری که یه دور با همه بوده، از چت کردن با این بنده خدا عذاب وجدان گرفته!!!]
اینارو میگه و خیلی چیزای دیگه درمورد تغییر رفتار دیگران نسبت بهش. بعد من با خودم فکر میکنم که وقاحت و بی شرمی این ادما انتهایی هم داره؟؟!! نداره متاسفانه.. شنیدنش هم درد داره چه برسه به تجربه کردنش..
نظرات (۴)
معلوم الحال
يكشنبه ۱۲ شهریور ۹۶ , ۲۳:۴۵چپ دست
۱۲ شهریور ۹۶، ۲۳:۵۹.. Elcerodito ..
جمعه ۳ شهریور ۹۶ , ۲۱:۴۷چپ دست
۴ شهریور ۹۶، ۲۰:۱۸Je sus
جمعه ۳ شهریور ۹۶ , ۱۹:۰۶چپ دست
۳ شهریور ۹۶، ۱۹:۵۱.. Elcerodito ..
جمعه ۳ شهریور ۹۶ , ۱۷:۵۲چپ دست
۳ شهریور ۹۶، ۱۸:۰۲