بعضیا خیلی باحالن. نمیدونم منو چی فرض می کنن یا ضریب هوشی منو چند در نظر میگیرن.. شایدم حس می کنن خیلی زرنگن!
مثلا من طرفو شیش ساااله که میشناسم. بعد یهو یادش افتاده چقدر به من علاقه منده!!! خیلی اتفاقی هم تازگیا به این نتیجه رسیده که درامد رشتش اونقدری نیست که اگه پذیرش بگیره بتونه راحت بره!
+ ایشون همون کسی هستن که هرچند ماه یه بار پیداشون میشه و پول دستی میخوان!!
چرا بعضیا حس می کنن من رو گنج نشستم ؟! :|||| یا کی این حرفو جا انداخته که دندون پول خوبی توشه پس بریم سرمایه گذاری بلند مدت کنیم رو اونایی که دندون میخونن؟! :||||||||
تا مدتها وقتایی داستان داشتم که یکی می پرسید شغل مامان و بابات چیه. الانم که دیگه رشته. چرا واقعا؟! کلا زندگی من دورنماش خیلی جذابه. بیرونش بقیه رو سوزونده، درونش خودمو :-)))))
اینا به کنار. اون دفعه یکی از پسرای کلاس که اتفاقا وضع و موقعیت مالی خانوادش خیلی خوبه، گفته بود اگه بابای فلانی (دوست من) بهم یه ماشین فلان و فلان مقدار پول بده، حاضرم برم بگیرمش!!!! ادم باید با ازدواج آیندشو تامین کنه :| یعنی میخوام بگم اونایی که خودشونم شرایطشون خوبه اینو میگن، وای به حال اونایی که ..
امروز داشتم به اشتباهاتی که تا حالا داشتم فکر میکردم. صادقانش اینه که اگه به گذشته برگردم، بعضیاشو بازم انجام میدم. شاید الان بنظرم اشتباه بیاد، ولی اون روزا حسای خوب و تکرار نشدنی ای رو تجربه کردم. یه اشتباهاتی هستن که ادم با یاداوریشون لبخند روی لبش میاد..
از توجیه کردن متنفرم. ازینکه ادما همه چیز و همه کس رو مقصر میدونن جز خودشون. ازینکه عملا خودشونو نادیده میگیرن. اولین کاری که ادم میتونه واسه جبران بکنه، پذیرفتن اشتباهشه.حداقل مزیت یک سال پشت کنکور موندن همین پذیرش اشتباه بود واسم. اینکه مثلا اگه من ازمونمو بد میدم، دلیلش سوالای بد قلمچی و نرسیدن به برنامه و فلان معلم و مکان ازمون و ... نیست. دلیلش فقط منم. سال دوم هزار مدل بدبختی به سرم بارید ولی نتیجه داد. الان یاد گرفتم اگه به اعتمادم خیانت میشه دلیلش منم، اگه زندگی اونطوری که میخوام پیش نمیره، اگه ادما اونطوری که میخوام باهام رفتار نمی کنن و ... واسه همینم هست که نه از کسی دلخور میشم، نه انتظاری از کسی دارم نه هیچی.
دوس داشتم بازم بنویسم ولی خیلی طولانی میشه. فعلا همینا..