تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
بی قضاوت بخوانید..


۵۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

ظاهرا هیچ خبری نیست. هیشکی هم قرار نیست بیاد :| دیگه منم دیدم زیادی بیکارم و حوصلم سر رفته، دارم با در و دیوار عکس میگیرم :-))))) 

تا حالا دقت نکرده بودم که این کفپوشا همرنگ کفشای منن :-))))


+ نمیدونم دوربین گوشی من چه مسئله ای با رنگ آبی داره که انقدر کم رنگ و رنگ و رو رفته نشونش میده. درصورتی که در واقعیت اینا پررنگن اصن..

++ دیگه داره خوابم میبره :| فکر کنم دیگه باید درارو ببندم و برم خونه..


چپ دست ۹۶-۶-۱۲ ۳ ۲۱۰

چپ دست ۹۶-۶-۱۲ ۳ ۲۱۰


اومدم جای مامان وایسادم تا بره کارشو انجام بده و بیاد. فقط دارم فکر میکنم اگه یهو یکی به قصد دزدی و اینا اومد داخل، چطوری در برم :-)))))) همش چشمم به حیاطه که اگه ادم عجیب و غریبی اومد داخل، زودی درو ببندم! حالا اینا هیچی. دریغ از یه دونه مراجعه کننده. حوصلم سر رفت خب..



چپ دست ۹۶-۶-۱۲ ۴ ۲۲۴

چپ دست ۹۶-۶-۱۲ ۴ ۲۲۴


فاز اینایی رو که توی گودریدز هم قصد آشنایی و دوستی دارن واقعا نمی فهمم !!


یکی پیام داده: پریاجان شما میتونی از طریق ای دی فلان با من تماس بگیری و از آرزوها و علایقت حرف بزنی :-))))))))


+ من حالم بده واقعا. مدتها بود سرما نخورده بودم. یه جوریه که بازدهیم صفر صفره. امروز به سختی انتخاب واحد کردم.


چپ دست ۹۶-۶-۱۱ ۳ ۱۹۹

چپ دست ۹۶-۶-۱۱ ۳ ۱۹۹


اینم برنامه ی این ترم. باورم نمیشه علوم پایه تموم شد و بالاخره ما هم سال سه ای شدیم. خیلی خیلی برنامه ی بدی شده. سه روز در هفته از دو تا چهار ساعت وسط روز توی دانشگاه علافم.. دو روز کلاس هفت و نیم صبح دارم که فاااجعست. ساعت پنج و نیم، شیش صبح باید از خونه بزنم بیرون که توی پاییز و زمستون واقعا شبه. نه تنها هوا کاملا تاریکه، تاکسی هم پیدا نمیشه. اینکه باید چهار صبح بیدار شم که دیگه هیچی :||||

+دو ساعته دارم تو این خونه در به در دنبال برگه و خودکار میگردم. ندارن که!!!


چپ دست ۹۶-۶-۱۰ ۴ ۱۹۳

چپ دست ۹۶-۶-۱۰ ۴ ۱۹۳


میگم این عکسی که از خودت گرفتی قشنگ نیست، اینو نذار. یهش برمیخوره. میگه دوست نداری آنفالو کن. آنفالو میکنم. میگه با اون یکی پیجت هم آنفالو کن. میگم اوکی..

میاد میگه ببین این کپشن خوبه بذارم واسه عکسم؟! میگم خوبه. [مزخرف بود. چون دوست داره به زور بشنوه خوبه، اینطوری بهش جواب میدم] میدونم منتظره که بگم واسه کدوم عکس ولی نمیگم!

میگه از دستت در رفت. این عکسی که توی عروسی گرفتم خیلی خوبه. بازم تمایلی نشون نمیدم به دیدنش..

الان میبینم خودش عکسشو فرستاده! انقدر تمایلی به دیدنش نداشتم که واقعا حتی نمیخواستم بازش کنم..


یکم با شعور باشید. اونی که از همه ی عکسای مسخرتون تعریف میکنه، دوستتون نیست.. 


چپ دست ۹۶-۶-۱۰ ۲ ۲۰۶

چپ دست ۹۶-۶-۱۰ ۲ ۲۰۶


انقدررررر حالم بده که نمیتونم تکون بخورم. اخه این سرماخوردگی بد موقع چی بود؟!

فردا صبح انتخاب واحده. بباید بشینم کدارو بنویسم و اماده کنم واسه فردا ولی واقعا توانشو ندارم


میگه فلانی گفته بگو کدوم کلاسارو برمیداری تا منم بردارم.راستی  باید حتما حتما با فلانی و فلانی هم باشیما. بهشون گفتم تو کدارو مینویسی واسه هممون! بعد با خودم فکر میکنم راسته که لطف مکرر میشه حق مسلم. کد نوشتن چیه؟! این چند ترم انتخاب واحدشو کامل خودم انجام دادم. تازه شهریه پرداز هم بوده. چون همیشه بخاطر ریختن پول به حساب دانشگاه کارش طول کشیده و نرسیده بعضی کلاسارو بگیره، منم کلاسایی که تایمش خوب بوده رو حذف کردم و یه تایم بیخودی برداشتم که با هم باشیم.. و ازونجایی که من در حق هیچ دوستی هم لطف بیش از حد نمیکنم گفتم خودش بشینه برنامشو اماده کنه. کلاس هم اگه با هم برنداشتیم خب مهم نیست. قرار نیست که همیشه با هم باشیم. (البته صادقانش اینه که ترجیح میدم اصلا با هم نباشیم) یه کاری نکنید که از چشم ادم بیفتید. رفتارتون با دوستاتون انقدر احمقانه نباشه.. یکم ادم باشید محض رضای خدا.. [حالم خوب نیست. بقیش باشه واسه بعد]


چپ دست ۹۶-۶-۱۰ ۴ ۲۲۰

چپ دست ۹۶-۶-۱۰ ۴ ۲۲۰


من پستامو مینویسم ولی مدتهاست دلم نمیاد منتشرشون کنم. اینجا حس خیلی خیلی بدی بهم میده.. کلا همیشه با نوشتن از زندگی شخصی خودم مسئله داشتم. اینکه تو بیای از زندگی خودت که طبق اصول و فرهنگ خانوادگی و عقاید و گذشته ی خودته بنویسی، و دیگران با طرز تفکر و عقاید خودشون بسنجن و اظهار نظر کنن. بعضی وقتا انقدررررر تفاوتای فرهنگی زیاده که مثلا من یه سری از پستا رو هیچ وقت منتشر نکردم چون میدونستم مسلما بازخوردش وحشتناک میشه. و اینکه صادقانه بگم اون چیزی که به طور غالب توی فضای مجازی دیدم، ادمایی بودن که اصرار داشتن رویه و شیوه ی زندگی خودشون درسته و بقیه یه سری ادم گمراه و منحرفن.. ولی در مقابل من همیشه سعی کردم این تفاوتای فرهنگی و اخلاقی رو بپذیرم و باهاش کنار بیام. اگه کسی شبیه به من نیست، اینو به عنوان یه سبک زندگی متفاوت بپذیرم و به دیگران انگ عقب افتاده و امل بودن نزنم. (این اخلاقو توی یه سری از دوستام زیاد دیدم) ما ها ادمای کاملا متفاوتی هستیم و هرکدومم اون کاری رو انجام میدیم که فکر میکنیم بهترینه. ولی لزوما بهترین ادما مثل هم نیست..

وب داشتن تا وقتی خوبه که نخوای خودتو سانسور کنی. اگه حرفاتو نزنی چون ممکنه بوی غرور بده و یکی حس کنه داری فخر میفروشی، یکی درموردرت تصوراتی پیدا کنه که غلطه، یکی فکر کنه داری خودنمایی میکنی، یکی بهش بربخوره چون نظرش با تو متفاوته، یکی زیادی کنجکاو باشه و تو زندگیت سرک بکشه و .... واقعا این نوشتن دیگه فایده ای نداره.

و اینکه یه عده یه چیزایی رو یادشون میره انگار. اونم اینکه شما اون بخشی از هر مسئله ای رو میبینید که من بخوام ببینید. من همیشه همه چیزو یه جوری روایت میکنم که فقط یه بخش خیلی کوچیک ماجراست. یه جوری که هم بعدا میتونم انکارش کنم و بگم قضیه اصلا این نبوده و هم میتونم بگم مسئله این بوده! چیزایی رو میگم که دروغ نیست ولی همه ی واقعیت هم نیست، حتی بعضا کلی هم باهاش متفاوته..میتونم ده تا پست رو بگم که همش درمورد یک نفر بوده و همه فکر کردن درمورد آدمهای متفاوتیه. صرفا به این دلیل که من هر بار از یه زاویه متفاوت به اون مسئله نگاه کردم.


نکته ی بعدی اینه که من همیشه با هویت کاملا واقعی توی وب نوشتم. اسم و شهر و دانشگاه و زندگی و همه چیزمو توی وب گفتم، اینستامو هم هروقت کسی خواسته دادم، عکسمو هم که ماشالا همه دیدن، حضوری هم که خیلیارو دیدم. هیچ وقت لزومی به پنهان کاری ندیدم و اصولا واسم هم مهم نبوده. البته به همون اندازه هم حق میدم به کسایی که میخوان ناشناس بمونن. کما اینکه 90 درصد، ناشناس مینویسن. حتی اسمشونو هم نمی نویسن. اما سرک کشیدن رو توی زندگی شخصی خودم به هیچ عنوان نمی پذیرم. اینکه توی فالورای من بگردید تا مخاطب پستارو پیدا کنید، به دوستای من ریکوئست بدید، انقدر بگردید تا اسم و عکس منو فلانجا پیدا کنید و ... دیگه واقعا قابل پذیرش نیست. و دقیقا به همین دلیل اون ده پونزده نفری رو که توی اینستا داشتم رو حذف کردم با اجازتون. و ازین به بعد روابط وب فقط محدود به فضای وبه. نه اینستا نه تلگرام نه هیچ جای دیگه. چون اصولا همش برای رفع کنجکاویه و من واقعا روی این مسئله آلرژی دارم.

نکته ی اخر هم اینکه من واقعا همیشه دلم خواسته یه وب ثابت داشته باشم که واسه همیشه بمونه ولی واسه ی هزارمین باره که نمیشه. نمیدونم با اینجا چیکار میکنم. نمیدونم وب جدید میخوام یا نه، نمیدونم میخوام بعد از این ناشناس بنویسم یا چی.. فقط اینو میدونم که دیگه اینجارو دوست ندارم..

اگه حرفی یا نظری درمورد خودم دارید یا اینکه بگید بنظر شما کار درست چیه یا هرچیز دیگه ای که دوست دارید بگید، من میشنوم..


چپ دست ۹۶-۶-۱۰ ۱۱ ۲۹۸

چپ دست ۹۶-۶-۱۰ ۱۱ ۲۹۸


هرچی تایپ کردم پرید :|

واقعا دیگه حوصله ندارم از اول تایپ کنم.

گلومم درد میکنه :|||||


چپ دست ۹۶-۶-۱۰ ۲ ۱۵۶

چپ دست ۹۶-۶-۱۰ ۲ ۱۵۶


میخوام از اولین پروژه ی آشپزیم واستون رونمایی کنم :-))))) سعی کنید دلتون نخواد فقط!!! 

فقط اینکه به من نگفتید چطوری باید تخم مرغو بشکنم، منم با تلاش فراوان و قاشق و اینا موفق شدم درشو باز کنم. بعدشم نمیدونم خام بود یا نه، ولی دیگه دیدم داشت صدا میداد زیرشو خاموش کردم و همین شکلی خوردمش. نمکش هم خیلی نرمال نبود. فقط همین :|

شمایی که راهنمایی کردید، خب اینم میگفتید که من از کجا باید بفهمم میشه زیرشو خاموش کرد یا نه!



چپ دست ۹۶-۶-۰۸ ۹ ۲۴۵

چپ دست ۹۶-۶-۰۸ ۹ ۲۴۵


چرا انقدر کتابا بیخود شدن؟! هیچ کدومشون به دلم نمیشینه. فقط میخونمشون که از لیست نخونده هام خط بخورن.. خیلی وقته هیچ کتابی خیلی سر ذوق نیاوردتم..


چرا انقدر این دختره تازگیا رو اعصاب شده و نمیتونم تحملش کنم؟! واقعاااا نمیتونم تحملش کنم. کسی رو که کلا به عشق شو آف زندگی میکنه رو نمیتونم تحمل کنم. 


خونه ی خودمونم. شب قراره خالم بیاد پیشم بمونه. بعد الان هنوز نیومده و ممکنه حالا حالا ها هم نیاد. بعد اینکه من الان گشنمه. واقعا به نیمرو هم راضیم ولی متاسفانه بلد نیستم درست کنم. چرا انقدر اشپزی کار سختیه؟! چرا ما الان یه غذایی که بشه سرد خوردش تو یخچال نداریم؟؟!!! :||||


فردا بعد سه هفته و در نهایت اماده نبودن قراره برم کلاس موسیقی و من میدونم که این دفعه دیگه عصبانی میشه. :-)))))


کامنتارو هم جواب دادم بالاخره!


چپ دست ۹۶-۶-۰۷ ۱۰ ۲۳۳

چپ دست ۹۶-۶-۰۷ ۱۰ ۲۳۳


۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶

خنک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

دنبال کنندگان بیانی