تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
بی قضاوت بخوانید..


مورد داریم رفته بیمارستان واسه ی زایمان، بعد ازونجایی که لباسای بیمارستان صورتین، لاک صورتی زده و شال صورتی با خودش برده که بعد عمل ست باشه. بعد الان دیده لباسای بیمارستان آبی هستن :-))))) اگه فکر میکنید الان کم اورده سخت در اشتباهید! چون انقدری با خودش لباس برده که بازم بتونه ست کنه :-))))))


عکساشو فرستادن که لباساشو پوشیده و منتظره تا دکتر بیاد و بره اتاق عمل. بعد من همش با خودم فکر میکنم ادم باید انقدری خوشگل باشه که حتی توی لباسای زشت بیمارستان هم خوشگل باشه. اخه تو چرا انقدر خوبی؟! 


من برم کارت ورود به جلسه بگیرم، :-)


چپ دست ۹۶-۵-۳۱ ۱ ۱۵۵

چپ دست ۹۶-۵-۳۱ ۱ ۱۵۵


امروز تستای ازمونای قطبی چند سال اخیرو برای پاتولوژی و باکتری زدم. بنظرم به یه حد خوب رسیده باشن این دو تا درس.  این دوتا درس جمعا 40 تا سوال دارن.

الان در کل یه فصل جنین مونده، یه مقداری بافت و یکم هم ویروس :|

انگل و قارچ و ژنتیکو هم حذف کردم. مجموعا میشه 16 تا سوال. انصافا خوندن اون حجم از انگل واسه سه تا سوال حماقت بود ژنتیکو هم شنیدم که میگن چه بخونی، چه نخونی نمیشه جواب داد.

واسه مرور هم ایمنولوژی و روان شناسی و بهداشت و اپیدمیولوژی و بیوشیمی و سر و گردن و توراکس مونده :|

اسفند 95 رو هم باید ازمون اصفهانشو بزنم چون میگن متفاوت و سخت بوده.

الان یادم افتاد بخش گوارش فیزیو هم مونده :|

فیزیک پزشکی و انقلاب و معارف هم دوره هاش تموم شده.

فردا هم باید برم کارت ورود به جلسه بگیرم.

لعنت به اون نوروفیزیوی لعنتی که یه هفته ی منو گرفت. الان ملت دارن آزمون میزنن، من دارم درس جدید میخونم.

اینم بگم که هرچی پیش میریم، ساعتای خواب من بیشتر میشه..

قطبای اهواز و مشهد و آزاد هم اعلام خودمختاری کردن که میخوان خودشون واسه خودشون سوال طرح کنن و از سوالای کشوری استفاده نمی کنن. کلا سیستم وزارت بهداشت خیلی باحاله. تا سه چهار روز پیش همچنان طراح سوالات مشخص نبود و کلا کشوری بودن ازمونو تکذیب میکردن حتی!

خدایا مثل همیشه هوای منو داشته باش لطفا. مرسی :-)


چپ دست ۹۶-۵-۳۰ ۴ ۱۴۸

چپ دست ۹۶-۵-۳۰ ۴ ۱۴۸


معمولا دم امتحان استرس ندارم چون همیشه به خودم میگم در بدترین حالت ممکن میفتی و خب باز دوباره درسو برمیداری. ولی این دفعه خیلی فرق میکنه. چون افتادن برابره با یک سال خونه نشینی. مسئول آموزش میگفت به جاش برید کلاس شنا!

خلاصه اینکه الان عصبی ام (به معنای nervous بودن نه عصبانی بودن) و واقعا نمیتونم درس بخونم. نشستم یه قسمت فرندز دیدم بلکه یکم حس بهتری پیدا کنم ولی بازم نشد. نمیدونم درس جدید بخونم یا قبلیارو رور کنم یا ازمون بزنم یا چی.. همه ی کتابام دورم ریخته، از هرکدوم دو خط میخونم و ولش میکنم. فردا هم که باید برم کارت ورود به جلسه بگیرم و جوجه مونم به دنیا میاد. روز بعدش هم که روز اخره. خلاصه اینکه عملا امروز روز اخرمه و واقعا دارم به بطالت میگذرونمش.. خدایا لطفا زودتر تموم شه فقط. دیگه واقعاااا خسته ام..


چپ دست ۹۶-۵-۳۰ ۶ ۱۹۹

چپ دست ۹۶-۵-۳۰ ۶ ۱۹۹


کلا نزدیکای امتحان زیاد پست میذارم. صرفا یه واکنش دفاعی شخصی محسوب میشه :-))))

دم امتحان کتاب هم زیاد میخرم! و یه سری کارای مشابه دیگه..


یه چیز جالب تعریف کنم و برم. مامانم یه دوستی داره که اتفاقا خیلی هم محجبه و مذهبیه و اینا. بعد این خانومه، خودش از شوهرش خواستگاری کرده. یه جعبه هدیه شامل حلقه و یه سری چیزای دیگه برده داده به همکارش و ازش خواستگاری کرده. مرده هم فرصت فکر کردن خواسته و بعد چند روز هم قبول کرده.

من همش فکر میکردم که لابد عاشقش شده ولی امشب فهمیدم کلا قضیه یه چیز دیگه بوده. قضیه مال دوازده، سیزده سال پیشه. خانومه خواهرای کوچیکترش ازدواج کرده بودن و ایشونم به گفته ی خودش داشته سن ازدواجش میگذشته و خانوادش تحت فشارش گذاشته بودن. بعد یه روز به یکی از همکاراش میگه: اولین مردی که ازین در بیاد داخل، من ازش خواستگاری میکنم!

دقیقا هم همینکارو میکنه و الانم یه بچه ی بزرگ دارن. حالا ببین خانومه چقدررر خوش شانس بوده، چون همسرش به شددددت مرد خوبیه. اون وقت ملت بعد کلی شناخت و همه چی ازدواج میکنن و اخرش هم ناموفق از آب در میاد..


چپ دست ۹۶-۵-۲۹ ۸ ۱۹۹

چپ دست ۹۶-۵-۲۹ ۸ ۱۹۹


کم کم داریم به مرحله ی "خدایا نکنه من بیفتم؟؟؟؟!!!!!" نزدیک میشیم !!! خدایا فقط پاس شه بره پی کارش..


"ر" میگه من گزینه ی شانسم یکه. میشینم آزمون میزنم، هرچی بلد نیستم یا حال ندارم روش فکر کنم یک میزنم. میگه مورد بوده فقط ده تا رو مطمئن زدم، اخرش هم نمرمو حساب کردم 100 شده :-))))) یعنی میخوام بگم یه همچین رفیقای باحالی دارم من! حالا قرار شده جفتمون یک بزنیم، اگه هم افتادیم نهایتا جفتمون میفتیم. میگه فلان دختره که از اینستا بلاکم کرده و بهم سلام هم نمیکنه، بهم زنگ زده که اقای فلانی! بهم تقلب برسون سر امتحان. گزینه هارو بنویس، بعد از بیرون جلسه بهم زنگ بزن و گزینه هارو بگو!!! و خب ازونجایی که ما همگی ادمای بی رودروایسی ای هستیم گفته نه.

جالبه واسم که مثلا چرا اینو از دوستای خودشون که اتفاقا خیلی هم خرخونن نمیخواد. اینم شنیده فلانی پایست، گفته بذار به این بگم :|


چپ دست ۹۶-۵-۲۹ ۵ ۱۶۲

چپ دست ۹۶-۵-۲۹ ۵ ۱۶۲


اون درس کذایی رو پاس شدم. بالاخره کابوسش تموم شد.. خداروشکر..


امروز که شروع کردم به مرور سر و گردن و دیدم که هیچی یادم نمیاد، فهمیدم که علوم پایه پاس کردنش هم غنیمته :-)))))


چپ دست ۹۶-۵-۲۹ ۴ ۱۷۲

چپ دست ۹۶-۵-۲۹ ۴ ۱۷۲


اینا یه سری کد تخفیف 25 درصدیه برنامه ی نوار هستش که کتاب صوتی میفروشه. تا اخر مرداد هم مهلت استفاده داره.

پ ن 1: اکه میخواید کتاب بخرید از سایتش خرید کنید و بعد از برنامش دانلود کنید. چون بخاطر قوانین کافه بازار، ققیمت کتابا از توی اپ گرونتر درمیاد.

پ ن 2: لطفا از هر کدی که استفاده کردید شماره ی ردیفشو توی کامنتا بنویسید تا بقیه بدونن اون کد قابل استفاده نیست..

بازم کد تخفیف زیاد دارم. اگه اینا تموم شد یا خواستید، میذارم :-)

پ ن 3: بنظرم حداقل یک بار این برنامه رو امتحان کنید. ششاید خوشتون اومد :-)



چپ دست ۹۶-۵-۲۹ ۲ ۱۷۴

چپ دست ۹۶-۵-۲۹ ۲ ۱۷۴


همیشه به شدت روی ریاضی و فیزیک و مسائل محاسباتی ادعام میشد. خیلی خیلی زیاد. سالی که پشت کنکور بودم توی همه ی آزمونا ریاضیمو یا صد زدم یا بالای نود. فیزیک هم که یه عمر ادعای المپیادی بودن و ... داشتم. خلاصه اینکه همیشه معتقد بودم که ذهنم از لحاظ منطقی و محاسباتی خیلی قوی تره تا جنبه های حفظی.. الان داشتم فیزیک پزشکی میخوندم و واقعا تحمل کردن سوالایی که حتی توشون عدد داشت! هم از توانم خارج بود. یعنی اون بخش فیزیک هسته ای و نور و عدسی و امواج مغناطیسی و صوت که همیشه بنظرم آسون ترین و آبکی ترین مباحث فیزیک بودن، انقدررر به نظرم سخته و پیچیده میاد که حتی از روی ساده ترین سوالاشم عبور میکنم و با خودم میگم ولش کن....


چپ دست ۹۶-۵-۲۸ ۴ ۱۴۷

چپ دست ۹۶-۵-۲۸ ۴ ۱۴۷


به شدت با کمبود زمان مواجهم و به شدت از لحاظ ذهنی خسته ام. مطالبی مونده که میدونم با خوندنش صد در صد میتونم جوابشون بدم و از طرف دیگه دوره ی درسای قبلی مونده که دوره کردنش از بار اول خوندنش بیشتر داره زمان و انرژی میگیره.  

خسته ام خیلی.. به شدت استراحت لازمم..


چپ دست ۹۶-۵-۲۸ ۲ ۱۸۹

چپ دست ۹۶-۵-۲۸ ۲ ۱۸۹


دیشب تا دیروقت داشتیم با منصوره ی جان دل، قضیه ی کراش های زمان بچگی و ابراز علاقه ها و مورد علاقه قرار گرفتنا و ... رو تعریف میکردیم و به مضحک بودن انتخابا و سلیقه ها و دغدغه هامون می خندیدیم. میخوام بگم یه چیزایی که توی یه دورانی واسه ادم خیلی مهمه و حتی ممکنه ادم بخاطرش کلی غصه بخوره و قلبش به درد بیاد، بعدها میتونه انقدر بی اهمیت و مضحک بشه که تا نیمه های شب با صدای بلند بهش بخندی.. 

زمان چیز حیرت آوریه.. اینکه ما چقدر در طول زمان تغییر میکنیم حیرت آورتر..


+دارم فکر میکنم من یکی هیچ وقت تو زندگی مدیون دلم نشدم. از هرکی خوشم اومده رفتم بهش گفتم.

انصافا بعضی وقتا هم یه کله خراب بازیایی دراوردم که الان عمراااا دل و جرئت انجام دادنشونو داشته باشم :-)))))))

++ از گذشته تا الان، هرکی جواب رد به ما بده یا بذاره بره یا خیانت کنه یا هرچی، از بی لیاقتی خودشه :-)))) والا!

+++ شمارش معکوسه تا روز ازمون. چند روز مونده؟! 5 روز..


چپ دست ۹۶-۵-۲۸ ۸ ۱۷۲

چپ دست ۹۶-۵-۲۸ ۸ ۱۷۲


۱ ۲ ۳ ... ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ... ۱۰ ۱۱ ۱۲

خنک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

دنبال کنندگان بیانی